زندگی آن روزهایی بود که درختان و گلها آنقدر چیزهای کشف نشده داشتند که مرا ساعت ها مشغول می کردند.
زندگی خنده های یواشکی سر کلاس ها بود و نامه نگاری ها
عشق های کودکانه و ناهار بعد از مدرسه و آنلاین شدن.
آن روزها فکر می کردم که فقط آدم بزرگ ها می دانند زندگی چیست.
آدم بزرگ ها فقط بهتر دروغ می گویند، بهتر تظاهر می کنند و خودشان را گول میزنند.
من هر چه بزرگتر شدم، مسائلی بیشتری بوجود آمدند که باید نگرانشان می بودم.
دلم برای آن روزها و شادی مطلق و خوشبختی خالص صادقانه اش تنگ شده.
می دانم هم که به زودی این همین روزها هم به بالایی ها خواهند پیوست.
اینجا چرا اینقد خلوته ؟ ببینم شما منو یادته؟ خوب فکر کن ...
از وقتی این ورا نمیای ۲بار در اینجا تخته شده قربان
خوش امدی**
راس میگی اسم نداشت که ..
اره والا :دی