من مو را اگر از ماست بکشم بیرون، میگذارمش یک گوشه. شاید کنج ذهنم بماند. بار بعد که پای آن سفره نشستم حواسم باشد ماستشان مو داشت. ولی برش نمیدارم داد و هوار کنم دور سفره بدوم نشان همه بدهم که هرکی هر چی خورده بالا بیاورد.
من راحتم که آدمها همان چیزی را نشانم بدهند که دوست دارند باشند. اگر مضحک بود جدیشان نمیگیرم. اگر بد بود، آزارنده بود، میگذارم کنار، معاشرت نمیکنم. قسم نخوردهام همه آدمهای دنیا را به راه بیاورم. مجبور نمیکنم کسی را که خودش را بهم ثابت کند. با هر کسی دوستی نمیکنم ولی برای گواهی دوستی دادن به آدمها انگشت توی همه سوراخهایشان نمیکنم که ببینم اینطور که آخشان درمیآید مطابق میل من هست یا نه. اهل تخفیف دادن و آسان گرفتن نیستم ولی عجلهای هم برای پس زدن آدمها ندارم.
من خیلی هنر کنم جای خودم را قاطی همین چهار تا آدم دور و برم بفهمم. به صف کردن آدمها و برچسب زدن و نقش دادن بهشان پیشکش.