...

...

شیخ حال نداشت عنوان بربگزیند

و غز نشسته‌بود و سر به جیب مراقبت فرو برده. مریدان گرد وی حلقه زده وی را گفتند شیخنا و مولانا، این چنین فرو، به چه تفکر کنی؟
از درون جیب ندا داد که های آدمیان، بدانید که23 سالگی مانند سرخک و آبله باشد، که هر آدمی‌زاده‌ای ناگزیر مبتلا گردد و دهان و مقعدش پولیش شود و از هفت وادی بلا گذر کند؛ ولی از آن گریزی نباشد و برخی تجربیات نیز بیاندوزد که در باقی عمر او را به کار آید، ولو با کونی پاره، که کون پاره را نیز به دیده تحقیر منگرید، باشد که در مسیر وادی استغنا به کار آید.
غز سپس سر برداشت و آهی جگر سوز از سویدای جان برآورد و قطره اشکی بفشاند و بیست وچهار ساله شد.