...

...

رهایی می‌آید سراغت، از همان ثانیه‌ای که بلیت را از آقای بلیت‌فروش می‌گیری، از همان لحظه‌ای که می‌شوی صاحب بلیت، صاحب سفر. درست از همان‌جا، از همان باجه‌ی فروش بلیت با خودم فکر می‌کنم تنهایی چه خوب است. کوله‌ام را می‌اندازم روی دوشم و دور می‌شوم. ساکت و سبک‌بال، میان ازدحام و شلوغی دوروبر.

نظرات 5 + ارسال نظر
رها دوشنبه 15 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 12:54 ق.ظ http://www.rada.blogsky.com

رها باشی

NewshA سه‌شنبه 16 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 01:20 ق.ظ

koja rafti?khosh migzare?

پیرمرد سه‌شنبه 16 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 12:57 ب.ظ

خوش بگذرون...

میثم چهارشنبه 17 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 02:16 ق.ظ

Ghazal delam tangoolid be ghole khodet khosh migzare?
اومدی میگی دیگه؟:دی

اومدم:دی

مرسی سه‌شنبه 23 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 07:22 ب.ظ

میبینم که الان تو راه برگشتی:دی

برگشتـــــــــــــــــــــم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد