...

...

*

بعضی آدم‌ها ذاتِ بودن‌شان مثل بعضی تِرَک‌های مهجور بی‌نام و نشان‌ی است که می‌بینی همین‌جور سر به زیر و متواضعانه دارند برای خودشان خوانده می‌شوند توی پلیر، تو هم سوت‌زنان و توجه‌نکنان سرت به کار خودت گرم است که یک‌هو، چه می‌دانم، جمله‌ای، عبارتی، چیزیش توجهت را جلب می‌کند گیر می‌کنی بهش، دست از کار می‌کشی باقی صداها را قطع می‌کنی درست بشنویش ببینی چی می‌خواند، چی می‌گوید. بعد می‌زنی دوباره بیاید از اول بخواند این‌بار از همان اول هی گوشش می‌دهی هی دقت‌اش می‌کنی هی حواست بهش جمع می‌شود. بعد ناغافل می‌بینی راه افتاده آمده رفته توی فیوریت لیستت، آن بالا بالاها، هی تکرار می‌شود هی خودش را تکرار می‌کند هی تو هربار می‌شینی گوش می‌دهی‌ش بس‌که خسته نمی‌شوی از دستش. بعضی آدم‌ها خوب بلدند یک‌جور یواشِ بی سر و صدایی بیایند، نروند، بمانند بی‌که این آمدن و نرفتن و ماندن‌شان را به رخ بکشند. یک‌جور یواشی که اصلن از همان اول عادت‌ات می‌دهند به آمدن-نرفتن-ماندن‌شان، به بودن‌شان. یک‌هو چشم باز می‌کنی می‌بینی یکی این‌جاست که انگار هزار سال است بوده. که یادت نمی‌آید دنیا آن‌وقت‌های نبودنش چه شکلی بود، چه رنگی بود. بعضی آدم‌ها اصلن یک استعداد غریبی دارند در به جا گذاشتن ردهای نازک محو. یک جورِ خوبی بلدند تو را یاد خودشان بندازند هی، یادِ خودشان نگه‌دارند. خوب بلدند حواست را پرتِ خودشان کنند بی‌که صدایت زده باشند، بی‌که مجبورت کرده باشند، بی‌که اصلن کاری کرده باشند. گمانم آقای دنیا باید بردارد یک عالم ازین آدم‌ها را هی کپی‌شان کند کپی‌شان کند کپی‌شان کند بچسباندشان به در و دیوار شهر، به در و دیوار دنیا، بس‌که با بودن‌شان دنیا جای زندگی‌تری می‌شود.
نظرات 13 + ارسال نظر
امیر رضایی جمعه 14 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 12:36 ق.ظ

دیدن این پست هم میون ده‏ها و شاید صدها مطلب حکایت همون ترک مهجوریه که وصف کردین
دوبار خوندمش، شیرش کردم، خوردمش و هنوز هضمش نکردم ولی
قشنگ بود، تبریک

hamon جمعه 14 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 01:27 ق.ظ http://tasteofdeath.blogfa.com/

هممم...چیزی،جایی گیر میکند. در گلو یا که دل...بودن این افراد نعمتی ست قریب

پیرمرد جمعه 14 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 02:20 ق.ظ http:///

درست مثل خودت . اصلا هر آدمی باید غزال خودش را داشته باشد.

:*

یلدا جمعه 14 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 01:23 ب.ظ

ها ! به این می گن سبک شناسی. سمیرا بهت لینک داده بود. سه سوت گرفتم که باز این تویی که یه جی نوشتی واسه قنج رفتن دل ما.

گرین جمعه 14 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 05:25 ب.ظ

سلام
من همه پستاتونو خوندم!از من بعید بود به هر حال اینهمه پشتکار..
اینجا رو دوست دارم!...خیلی حال آدمو خوب میکنه

مرسی از همه چی (;

میثم شنبه 15 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 12:48 ق.ظ

از نقطه نظر ادبیاتی واقعا پست معرکه ای بود ...

D:مرسییییی

نازلی ی ی یکشنبه 16 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 12:54 ق.ظ

کامنت من پس کوووووووووووو؟

((:کامنت تو وجمعی دیگر از دوستان پاک شد
البته از سر بی دقتی:*

NeWshA یکشنبه 16 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 05:21 ب.ظ

الان منظورت یه ادم بود یا چند تا ادم؟هان؟هان؟
حسودیم شد شدید
یعنی تو از این مدلا زیاد داری چرا من یکی هم ندارم؟
تو خوبی ادمای خوبم کنارت زیاد داری این رو جدی گفتم و بدون اغراق
ماچ

اره یکیشم تویی که من دوست دارم نیوش گلم:*

EwE دوشنبه 17 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 11:20 ق.ظ

man fek konam hameye adamaa yeki yek done az in adamye neveshte toro dashte bashan vali yeki mesle to havasesh hast o ghadr midone yeki ham mesle man ta hastan nemidoonan che adamaye khoobi kenareshon hast va bade inke oon adame hazf mishe az zendegi taze mifahman eybaba che khoob bodo man nemidonestam in postet baes shod be khodam biam bebinam kia injorian too znedgim bedone inke tavajoh karde basham!

اوهوم
خوبه فک کنی بهشون:*

مرسی دوشنبه 17 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 06:18 ب.ظ

بضی ادما هم خیلی تو زندگیت پر رنگن
بعد یه هو به خودت میای می بینی به هیچ دردی نمی خورن که هیچچچچچچ تازه....
اونوقته که مجبور میشی از لیستت پاکشون کنی

بدم نیست یه وقتایی این کارو بکنیی

فک کن بخوای روزی ۱۰۰ بار اهنگ مورد علاقتو گوش بدی سر یک هفته حالتو بد می کنه:دی
ادما هم اگه یکنواخت بشن اگه یک اشتباه رو ۱۰۰ باره انجام بدن همینجوری تکراری و غیر قابل تحمل میشن باید پاکشون کرد!

غریبه پنج‌شنبه 20 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 07:14 ب.ظ

نمیدونم چرا دلم می خواد این پستت رو به خودم بگیرم:*

چرا؟

مرسی جمعه 21 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 01:08 ق.ظ

من که پاک کردم ولی جاش موند

:*

uzarssein جمعه 21 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 10:06 ق.ظ

شرمندم، نمیدونم، هرکار میکنم نمیتونم نیام تو وبت این حس کنجکاویه دیگه، که در من از بینهایت هم رد کرده
پس میام، گاهی اوقات هم یه چیزایی براتون مینویسم
بعد از اونی که اومد منو شکست و رفت وب تو شده یه جور خاطره که نمیتونم سراغی ازت نگیرم آخه هردوتون مثل هم بودین از خیلی جهات!! اون به خیلی چیزا پشت پا زد
اومدن من هم شاید بشه گفت یه نیازه البته خودم هنوز جواب کاملی نگرفتم!
نمیدونم چرا بعضی از نوشته هاتون عجیب تاثیر میذاره، اینم از همون سری بود
موفق باشید

اگه اینجا اومدن خوشحالت می کنه بیا ولی دچار سوئ تفاهم نشو!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد