یادم باشد یکوقتی بنویسم از این که شب چه پتانسیلهای عجیب و غریبی دارد.. برای خیلی چیزها.. اصلن اینجوری که به نظرم همهچیزها را آدم باید دو بار یادشان بگیرد.. یکبار روز.. یکبار شب.. از خربزه و داستان کوتاه و بادام هندی و فیلم تینایجری گرفته، تا تلفن و خرید کفش و چت و جلسه و رستوران و آدمها.. باید امتحان کرده باشی خودت، تا ببینی مثلن چههمه شبِ رستورانها فرق دارد با روزشان.. کفشها هم شبها خوشگلترند تا روزها.. کتابها اما شب که میشود از جلوی چشمهای آدم قایم میشوند، روز باید خریدشان.. شب وقتِ کارتتبریک خریدن است و لوازمالتحریر، کتاب اما نه.. ساندویچها شبها خوشمزهترند، پیتزاها هم.. روز وقت پلو خورش است و چلوکباب و غذاهای تهدیگدار.. کیتکت انگار از غروب به بعد بیشتر میچسبد.. شعر را شب که بخوانی بیشتر میفهمیش.. بعضی مِیلها را باید نیمهشب بنویسیشان، روز که باشد لحنشان هزاربار فرق میکند با آنی که قرار بوده.. رابطهها هم شب و روزشان فرق میکند.. آدمها هم.. بعضی آدمها آدمِ روزاند فقط.. بلد نیستند آدمِ شب باشند.. بعضی دیگرها اما شبشان را که بشناسی دلات بیشتر میخواهدشان.. بسکه پتانسیلهای عجیبغریبی دارد این شب.. برای همین است که میگویم هر آدمی را، هر چیزی را هم روز تجربهاش کن و هم شب..
سرعت حرکت حرفها و فکرها و تصویرها در سرم سریعتر از سرعت حرکت انگشتانم روی کیبورد است.
گمونم دقیقش بشه این که
یه بار گنده از رو دوشم برداشتن.
اصلن هیچی بهتر از این نیست که تکلیفِ آدم معلوم باشه با خودش.
گیرم یه جورایی دلت بسوزه.
درست می شه ولی.
لیلا را یادت هست؟
تو برایش عزیزی از دست رفته ای.
تو مدت هاست همان عزیز از دست رفته هم، نیستی.
وقتی حد و حدود مشخص نمی شه،
وقتی با هرننه قمری باب شوخی رو باز می کنی
همین می شه
این طوری می شه که طرف دهنش رو باز می کنه و مزخرف می گه
وقتی مزخرف رو می شنوی غلط می کنی ناراحت می شی
می خواستی باب شوخی رو باز نکنی
آره آقا من خرم!
من بلد نیستم روابطم رو تنظیم کنم!
انسان، موجودِ جالبِتوجهی است. اگر بنا شود در آب نیز زندگی کند، فوراً فلس در میآورد!
دارم میرم
دیگه روز موعود رسید
خدایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا
زندگی آن روزهایی بود که درختان و گلها آنقدر چیزهای کشف نشده داشتند که مرا ساعت ها مشغول می کردند.
زندگی خنده های یواشکی سر کلاس ها بود و نامه نگاری ها
عشق های کودکانه و ناهار بعد از مدرسه و آنلاین شدن.
آن روزها فکر می کردم که فقط آدم بزرگ ها می دانند زندگی چیست.
آدم بزرگ ها فقط بهتر دروغ می گویند، بهتر تظاهر می کنند و خودشان را گول میزنند.
من هر چه بزرگتر شدم، مسائلی بیشتری بوجود آمدند که باید نگرانشان می بودم.
دلم برای آن روزها و شادی مطلق و خوشبختی خالص صادقانه اش تنگ شده.
می دانم هم که به زودی این همین روزها هم به بالایی ها خواهند پیوست.
موضوع چیه؟کیه که هر روز میاد اسم منو سرچ می کنه؟سیو کن ادرس بلاگ رو چه کاریه خوب؟
***الیز کامنتا بهتر دیده نشه مهم اینه که تو و من خودمون در جریانیم مرسی عزیز دل
this time
the deeper u look into my eyes
the more i realize that there's no feeling left for u.
this time
the tighter u hold me
the less i feel u.
this time
I am the cold hearted who walks out
as u're watching me.
مدیوم خیال برای آدم ها کارکرد های متفاوتی دارد
1- تمرین واقعیت
2- خراب کردن واقعیت
3- آفرینش( قدرتی که بخواهی نخواهی از تو میچکد)
حاج خانوم حاج خانوم
حاج خانوم حاج خانوم
حاج خانوم حاج خانوم
حاج خانوم حاج خانوم
حاج خانوم حاج خانوم
حاج خانوم حاج خانوم
حاج خانوم حاج خانوم
حاج خانوم حاج خانوم
حاج خانوم حاج خانوم
حاج خانوم حاج خانوم
حاج خانوم حاج خانوم
حاج خانوم حاج خانوم